مهارت دوستیابی در قابوس نامه
عنصرالمعالی که از شاهزادگان خاندان زیاری در قرن پنجم هجری است، این کتاب را برای پسرش گیلانشاه نوشته تا تجربیات و دانسته های خویش را در موضوعات گوناگون مورد نیاز به وی منتقل نماید.
از چهل و چهار باب قابوس نامه یازده باب با عبارت« بدان ای پسر» آغاز شده است. داستان ها و حکایت هایی که در قابوس نامه به کار رفته اند، بسیار ساده و معمولا به صورت کوتاه بیان شده است که نویسنده ابتدا پندی می دهد که معمولا برگرفته از قرآن و حدیث و آموزه های دینی و هنجارهای پذیرفته شده در جامعه آن روز است.
عنصرالمعالی درباره ی مهارت دوست یابی و نگهداری دوستان می گوید: «بدان ای پسر که مردم تا زنده باشند ناگزیر باشد از دوستان، که مرد بی برادر به که بی دوستان. پس اگر اندیشه کنی از کار دوستان نثار داشتن و هدیه فرستادن و مردمی کردن، زیرا که هر که از دوستان بیندیشد دوستان نیز از وی بیندیشند.
دوست نو همی طلب و دوست کهن را بر جای همی دار، تا همیشه بسیار دوست باشی و گفته اند: دوست نیک گنج بزرگ است. دیگر اندیشه کن از مردمان که با به راه دوستی روند و هم دوست باشند با ایشان و با ایشان نیکویی و سازگاری کن و به هر نیک و بدی با وی متفق باشی تا چون از تو مردمی یابند دوست یکدل تو گردند و بترس از دوستی که دشمن ترا دوست دارد که باشد که دوستی او از دوستی تو بیشتر باشد.»(عنصرالمعالی، 1347 :100)
و نیز درباره ی استقلال میان دوستان می گوید: «و بر اعتماد دوستان از خود غافل مباش که اگر هزار دوست بود تو را از تو دوست تر کسی نبود.»(همان :102)
و در باب دهم به اهمّیت برنامه ریزی و اغتنام فرصت می پردازد و می گوید:« خردمندان و بزرگان هرکاری را از آن خود وقتی دارند، بیست و چهار ساعت شباروزی را برکارهای خویش بخشند میان هرکاری وقتی نهاده و حد و اندازه بدید کرده، تا کارهای ایشان به یکدیگر نیامیزد.»



